نه نیست مث من کِ!

Black like my heart⚫🌙

نه نیست مث من کِ!

Black like my heart⚫🌙

سلام 🍃
چند سال پیش ، یه وبلاگ داشتم که روزام رو با خیلیاتون در میون میزاشتم ، الان دوباره میخوام شروعش کنم ، و باهاتون شریک شم لحظه هام رو شاید که حالمون خوب شه!

آخرین مطالب

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

درسته..تنهایی آدمارو عوض میکنه. باید بگم خیلی وقته با کسی زیاد صحبت نمیکنم..راستش خبر جدیدی ندارم، حرف تازه ای ندارم. خوشمم نمیاد برای هم صحبت شدن با بقیه، حرفای قدیمی رو هی تکرار کنم. با خودم میخندم، گریه میکنم، بیرون میرم..حرفای دلمو هم نمیریزم توو خودم. چون همش با خودم درد و دل میکنم. شاید برای آدمای اطرافم، باور کردنِ اینکه خیلی وقته تنهام سخت باشه. برای خودمم سخته، چون تنهایی، بهم میگه دیگه نیستی و نبودنتو هی یادآوری میکنه. نبودن..نبودن کلمه ی دردناکیه، مخصوصا اگه در مورد تو باشه. نبودن خیلی از آدمارو زمین زده، حتا از من قوی تراشو. منم بدجور زمین خوردم، با اینکه دردم گرفت ولی باور کن دلم نمیخواد بلند شم، چون میدونم..میدونم اگه بلند شم، دیگه اون آدم سابق نیستم، چون دستی منو بلند کرده که دستِ تو نیست..

#دیگه_هیچی_مهم_نیست

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۶ ، ۱۸:۲۴
yasi yd

از این جا

تا جایی که تویی

قدم نمی رسد 

دست دراز می کنم

چیزی می نوبسم

دریایی

دلی 

قابی

غمی

از بی نشان

تا نشانی که تویی

مرهم نمی رسد

در این جا و این دَم

رونقی نیست

عطشناک آنم

آن دَم نمی رسد...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۶ ، ۲۳:۰۳
yasi yd
هوا سرد بود ، خیلی سرد ...
تو اتاقم نشسته بودم نگاهم افتاد به شیشه ی پنجره ...
پنجره رو باز کردم ، باد سرد میخورد تو صورتم حالم رو خوب میکرد .
بی هوا ، هواتو کردم :)
داشتم به این فکر میکردم که چقد دلتنگم ...
که چقد دلم برای خنده هات لک زده ...
نمیدونم چطوری شد که وقتی به شیشه نگاه کردم اسم تو رو نوشته بودم 💙
از اسمت قطره قطره اشک از پنجره میچکید 🙂
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۶ ، ۰۱:۵۳
yasi yd

نَکه ضعیف  باشم

نَکه حالم بد باشه

نَکه اتفاقی افتاده باشه

نه!نه!هیچی

بد نشدم

حتی عوض نشدم

فقط دلم میخاد یه چیزایی یادم بمونه

مثه اون روز

مثه اون ساعت

میدونم قید هرچیزیو که بخام تو دنیا میتونم بزنم

#منو از چی میترسونی

یکی میگفت مغزم قطع و وصل میشه

#مغزم_قطعُ_وصل_میشه

#مغزم_قطعُ_وصل_میشه


۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۶ ، ۱۶:۰۷
yasi yd
نشسته بودم و پاهاق لختم رو از لبه ی بالکنی آویزون کرده بودم . یه پیرهن مردونه که آستیناش رو تو دستم مشت کرده بودم ، تنم رو گرم میکرد و صدای موزیک سرم رو .
آخرین شبی بود که میتونستم لذت تنهایی و آرامش تابستونیم رو حس کنم و بدون مزاحم با آسمون مهتابیم حرف بزنم . زیر لب میخوندم ...
" آهای خبردار، مستی یا هوشیار
خوابی یا بیدار
تو شب سیاه ، تو شب تاریک، از چپ و از راست، از دور و نزدیک ، یه نفر داره جار میزنه جار ... "
گوشیم روشن شد و اسمش نقش بست روی صفحه ش . با یه قلب کنار اسمش .
انگشتم رو میکشم سمت رنگ سبز . صداش کل آسمون رو پر میکنه .
- دختر کوچوولوی من چطوره؟
به ستاره ی خاص خودم چشم میدوزم : (خوبه ... ینی بد نی ! مثل هر شب آویزونه از ماه و ستاره ها و داره باز واسشون شعر میخونه)
- بعله ، بعله ! دارم میبینم اون پاهای لخه و عورشو ! حیا کن دختر ! بیا پایین تا نشونت بدم نصف شب لخت نشستن و بی اجازه بنده با ماه و ستاره ها خلوت کردن چه قدر مجازانش سنگینه !
پایین پاهامو نیگا کردم دیدم باز دیوونه شده از اون سر شهر با یه دسته گل ، کوبیده اومده زیر بالکنی خونه ...
دو دقیقه بعد من بودم و جیم زدن از خونه و نشستن ترک موتورش و گازشو گرفتن تا ته جاده ...
رسیدیم ته ش که موتور و نگه داشت و پیاده شد و با اخم نگام کرد . بعد به آسمون نگا کرد .
گفتم : ( خب دلم میخواس حرف بزنم ... نبودی ! جز تو و آسمون که کسی رو ندارم دیگه ...)
اخم کرد : تو گفتی میخوای حرف بزنی و من نبودم ؟!
هیچی نگفتم ... نگفتم !
نگفتم که دلم میخواس تو بیای و بگی چرا حرف نمیزنی ...
نشستم زمین و تکیه دادم به موتورش . نشست کنارم و کوله ش رو گذاشت بینمون . زل زدیم به ماه . انگاری که هرکدوممون ، اون یکی رو توی ماه میبینه .
سیگارش رو دراورد و روشن کرد . وقتایی که خودش فقط میکشید و به من نمیداد ینی ازم دلخور بود .
سکوتش بیشتر عصبیم میکرد . فهمید ! دست برد توی کوله ش و یه کیسه دراورد و گذاشتش توی بغلم .
نیگا کردم ، دیدم نارنگیه ! کلی نارنگی !
خندید . گفت : پاییزت مبارک بهار نارنج ...
نگاش کردم و گفتم ( دیوونه ای دیگه ، بهار نارنج چه ربطی به قضیه داره !؟ )
گفت بعدا میفهمی ... بعد یه یدونه نارنگی تپل مپل برداشت و گذاشت کف دستم ، براش پوست کندم و دونه دونه دادم بهش . تموم که شد گف اون بالا داشتی چی میخوندی واسه ماه ؟ میخوام واسم بخونیش ! نگاش کردم ...
" توی کوچه ها یه نسیم رفته پی ولگردی
توی باغچه ها پاییز اومده پی نامردی
توی آسمون ماه و دق میده ، ماه و دق میده، درد بی دردی ... پاییز اومده،پاییز اومده ، پی نامردی ...

پاییزتون مبارک(:🍁🍂
#الناز_عطائی
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۰:۲۵
yasi yd